يكشنبه ۵ آذر ۹۶
برای من که هیچ گاه روحیات َم با موسیقی دستخوشِ تغییرات نشده، دو آهنگِ مینا - کریستوف رضایی و پُلِ چوبی - کارن همایونفر حکمِ خودکُشی دارند.
وقت های بی وقت که این آهنگ ها را Play می کنم، تا مرگ غمزده می شوم. و اگر دو آهنگ را پشتِ سَرِ هم Play کنم، احتمالِ خودکُشیِ درونی اَم بالا می گیرد. حکایتِ حال به هم خوردگیِ من از این دو آهنگ حکایت مداوم مرز تار مویی بینابین عشق و تنفر است. حال َم را خراب می کنند اما آن قدر مستمر گوش می دهم که دیوانه شوم.
و سببِ همه این تنفرها ترسیمِ تمثالِ آینده ای تاریک از تنهایی هایم است. موهای خاکستری و سپیدی که ریخته اند... صندلیِ خاک گرفته ای که به حالتِ نَنو لَق لَق می خورد... و گردشِ چشم هایی که حاصلِ بی حاصلِ انتظارِ هیچکسان خشک شده...