سلامممممممممم! آقا من مادِر رو دیدممم:))وای مهگل، خیلی حالات متضادی رو تجربه کردم.
یعنی فک کنم از اون فیلماس که نمیتونم یه متن پیوسته ازش بنویسم !
نیمه ی اول فیلم همش منتظر بودم داستان برام مشخص بشه، بفهمم قضیه چیه، خونه جن زده س، این مهمونا چه رازی دارن، دختره روانیه؟ یا اون نویسنده، قصه چیه ؟
و نیمه ی دوم! نیمه ی دوم واقعا به جنون کشیده شده بود و من داشتم باش دست و پا میزدم، اون هجوم ادمها به خونه ،ورود پلیس! اون صحنه ها ای که انگار از فیلم جنگی کشیدن بیرون... یعنی واقعا منو گیج کرد، همش منتظر بودم دختره از خواب بیدار بشه:))
نمیتونستم ماجرای فیلم رو پیدا کنم ، انگار هیچ داستانی نداشته باشه، مثلا فکر میکردم دختره کسیه که از دار دنیا به زندگی تو خونه و کنار عشقش راضیه و اونو هم وادار میکنه به عزلت نشینی و مرده هم خسته شده( دیدی همشون بی نام هستن؟:)))
، یا مرده کسیه که داره از اون به عنوان یه منبع الهام استفاده میکنه بدون اینکه دوستش داره
. و بیست دقیقه ی آخر ، واقعا داشتم جون میکندم تا فیلم تموم شه، صحنه های کشته شدن بچه و اون وحشی بازیا! یعنی واقعااااا میخواستم زودتر تموم شه.
دور تسلسلی که اخرش داشت برام اوج جذابیتش بود، وقتی از بدن دختر اون الماس رو بیرون میکشه و اون از بین میره و دوباره از نو ...
وقتی فیلم تموم شد. یه نقد ازش خوندم که بیشتر انتقادی بود، و اشاره هم کرده بود به هو شدن این فیلم تو جشنواره ونیز:)) بعدش با چندتا از دوستام درباره ش حرف زدم، و بهشون میگفتم واقعا ارنوفسکی چرا باید همچین کاری با خودش کنه:))؟ یعنی اینقدر من متعجب و تحت فشار بودم با اون اخر جنون امیز دوستام کنجکاو شدن ببینن فیلمو که مگه چطوریههههه؟:)) بعدش خوابیدم.
اوووف چقدر حرف زدم ، کم مونده .بیدار که شدم نشستم به خوندن نقدا، به برداشتایی که از مثالا کرده ، بعد براشون نوشتم اقا من تازه فهمیدم چی به چیه! فیلم پر از نماد و پر از تمثیله، حتی میشه با دیالوگها هم کلی تفسیر کرد، هربار دختره عصبانی میشه و میگه این خونه ی منه! مخاطبش میخنده و میگه خونه ی تو؟
ولی بازم فیلم خیلی اشفته س، اون زیرزمین مرموز و چمیدونم... خیلی چیزا..
این فیلم واقعا ذهنمو درگیر خودش کرد، با همه حسای متضاد:))
پاسخ :
سلام یاس، خوبی؟ =)
من فقط تو طولِ فیلم ی نقد خوندم که اونم خیلی تحلیل درستی بود. البته خودِ منتقد انگار گیج بود. ی جا زده بود داستانِ آدم و حوا... ی جا زده بود پروردگار و زمین. ولی من بیشتر دوست داشتم فکر کنم مردِ پروردگاریِ که از بنده های هرچقدر بدشم نمیتونه دل بکنه و زنِ زمینِ که از دست بنده های خدا عاجز شده! و نیمه های فیلمُ که دیدم، خیلی تطبیق داشت... بنابراین، زیاد گنگ نموندم. این نقدُ خوندی تو؟