دنیای کوچیکیِ اسمِ استادتُ سَرِ شیرین کاری تو GOOGLE سِرچ کنی بعد بفهمی طرف با هزار دبدبه و کبکبه تو خنداونه دعوت شده، تو دیدی اما نشناختیش.
از دستت ناراحت ماندهام. حق هم دارم. و احساسِ اینکه مسخرهاَش را درآورده ای، حسابی رُسَم را میکِشد. به قدری دلگرفتگی، دلتنگی و دلشکستگیاَم کِش آمده که نخ نما شده. دوست دارم دمار تک تکِ لعنتیشان را درآورم اما تنها کاری که از عهدهاَم برآمده زیرلب ناسزاگوییها و روضه خوانیها در وصف یک اندوه بزرگِ روا داشته است که به بارانهای سُرسُرهای اشکهای ریخته و نریخته ختم شده.
به هرحال، از این دراما کویینِ لبخندزنِ OKگو در ظاهر و Fuck Youگو در باطن دلِ خوشی ندارم!
گفت: "تا یک جایی دوست داشتنِ... از یک جایی به بعد باید ببینی میتونی آدمِ پیش روتُ تحمل کنی یا نه."
تلگرام چه کوفتیِ؟ :|
[دیلیت اکانت AGN]
-_-
- هروفت که ماه از آسمون درمیآد، این آقا حرفهای عاشقانه اَش فوران کرده.
- خوبِ باز هرازچندگاهی تو آسمونِ شما میآد وگرنه ماه با آسمونِ ما که قهره...
یکی از آرزوهام این بود سَرَمُ زیر شیرِ آب ببرم و همزمان که بالا میآرم و به آینه روبرو نگاه میکنم، پَرت شم به ده سال بعد...
نه اینکه دلم غش نره واستا... فقط وقتی میبینمت میخوام بمیرم واست. مُرده شورِ این حجم از دلتنگیُ ببرنــ اصلاً!