1. منِ پِرتِ پَرت

شاید آن شاعری که آن سَرِ ینگۀ دنیا [مضحک] سُرود کُمد، کُمد، کُمد و مصرعِ آخر با خبرِ غیرمترقبه بسته شدنِ دَری غافلگیر شد، حالِ امروز مرا داشت. که نشسته اَم زُل. وسواس، خاکسترِ خاموش نشده در دستِ باد. کلافِ کلافگی پیچ خورده روی گلو. انگار تا جان مانده باید به خُردِ روح برود. زُل... زُل... آشفتگی های در معرضِ دید و بُهت. من آن منتخبِ شرکت کنندۀ چالشِ قرص و سَردرد شریکِ جا خوش کرده اخیرَم. واژه های خُرد و خمیر شده در مغز و تِکه حرف های دست و پا شکسته عیناً آلزایمریِ بی هوش و خاموش. 

+ اَفعال به طورِ بیمارگونه ای از نوشتۀ "حقیر" حذف شده. 

۳ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
About me
هر کوفتی‌اَم من‌َم. هرچقدر پُرپوچ...
پیوندهای روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان