جمعه ۳ آذر ۹۶
خوب یا بد نشده سال تا سال شعاعِ دایرۀ انسان های موردعلاقه اَم کِش بیاید و دو سَر به هم رسیده دایره اَم را صرفِ گشایشِ دروازه دوّار و ورودِ دگر انسان های غریب و جدید کنم. در میانِ عدّه آدم های کنار هم چِپیدۀ سُم و بُک نشسته و پارادوکسِ دست و پاهای گره خورده و شُل و آویخته، مادرِ آ برای من حکمِ آن موجودِ غیرزمینی را دارد که بند بندِ بافته شدۀ ابرها شکافته شده تا به زمین فرود آید. ایماناً ژنِ هـ هیج کجای این دنیای آش و لاش یافت نخواهد شد. معتقداً اگر من آن خدای سَرسَرای بودم، مرزِ سادگی ها را وَحی می کردم و یک آن در وی می دمیدم.