"غیرمجاز" بد نبود. اگر کلیشه بود، کلیشۀ نَچَسب نبود. بخصوص با پایان بندیِ ختم نشده به ازدواج خواستار تلاش بیشتر در جهتِ کلیشه نشدن کرده بود. "غیرمجاز" به صورتِ جدی چیزِ غیر مجازی ندارد و غالباً به معضلاتِ نوجوانان دامن زده است. دقایقِ نخست با بازیِ شخصِ اول [یاسمن معاوی در نقش توکا] امکانِ احساسِ پرت شدگی وجود دارد اما رفته رفته بازیِ نقشِ نخست و همچنین داستان جان می گیرد. این اوج گرفتگی در دقایقِ پایانیِ فیلمِ زیاد از حَد کِش آمده بیشتر احساس می شود. با این حال، ریتم کُند نیست. مشکلاتِ تو در تو و ریشه داری که به هم پیوستن و حل شدن یا نشدنِ آن ها گویا بر عهدۀ بیننده گذاشته شده در فیلم جا گرفته است. محورِ اصلی بر روی دخترِ شهرستانی می گردد که به دنباله مشکلاتِ خانوادگی در پیِ یافتنِ تکیه گاهی نه از جنسِ خانواده و در پایتخت اُفتاده. در این بازۀ زمانی که دخترک کلیدِ حلِ مشکلاتِ خانوادگی را حتی بدونِ بازگو کردنِ حقایقِ زندگی از جنسِ مخالفِ آشنا طلب می کرد، فیلم اشاراتِ دیگری به مشکلاتِ دخترِ دیگرِ پایتخت نشین می نمود. رفته رفته که فیلم با ریتمِ نسبتاً متعادلی پیش می رفت، دو مشکلِ رایجِ جامعه را به هم پیوند می زد. البته نوعِ پیوند خوردنِ "غیرمجاز" گُنگ بود. داستان از روی ترجیح دخترِ فرعی را نقد چسبید و دخترِ اصلی را نسیه رها کرد و با پایان بندیِ غیر کلیشه ای دخترِ اصلی را واردِ مرحلۀ گُنگ تری کرد. در این میان، فیلم از قافلۀ آسیب های اجتماعیِ جامعه هم عقب نمانده بود. در اصل اگر بخواهیم فیلم را معرفی کنیم، باید آن را با ضرب المثلِ "از چاله به چاه اُفتادن" توصیف کنیم.